وب نوشت مدنی قمی

دانشنامه علوم دینی

وب نوشت مدنی قمی

دانشنامه علوم دینی

مشخصات بلاگ
وب نوشت مدنی قمی

در این وبلاگ سعی شده جزواتی مختلف اعم از اخلاقی و دروس دینی و ... قرار داده شود.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

سر الفتوح ناظر بر کتاب پرواز روح صفحات 27 تا 39:

 ...و ثانیاً

قضیه سیر و سلوک، و پیمودن راههای باطنی، و سیر در مراحل نفس، و تهذیب و تزکیۀ اخلاق و عرفان به معارف آلهیّه مگر از سایر امور از نقطه نظر حکم، جداست؟

چرا در قضیۀ امراض جسمانی از روح ولایت امامان بدون حاجب مدد نمیگریم؟ و نزد طبیب میرویم؟

و چرا در مسائل فرعیه شرعیه از روح آنان مدد نمیگیریم؟ و به فقیه مراجعه میکنیم؟

و چرا در مسائل تفسیریه از روح امیرالمؤمنین استمداد نمیکنیم؟

و برای حلّ معضلات مسائل حکمیّه و فلسفیه از جان ولایت نیرو نمی طلبیم؟

و چرا در یکایک در مسائل از حقیقت آنان و از روح ولایت کلیه مدد نمی جوئیم؟

و تشکیل حوزه های علمیه و مدارس و مجامع تعلیمی و تربیتی میدهیم؟ و به رفتن در بیغوله ها و در خلوت ها برای استمداد باطن از جان ولایت درباره حلّ این مسائل پناه نمی بریم؟

آیا

آن مسائل اهمیتش زیادتراز مسئله عرفان الهی است، که حتماً باید در پی جوئی آن کوشا باشیم؟

و یا مسئله عرفان کم اهمیت است، و به مختصر توجه به باطن حل میگردد؛ و لذا نیازمند به پی جوئیهای دقیق و عمیق نیستیم؟

و شما برای ما بیان کنید به کدام دلیل و حجت،

موضوع تزکیه و اخلاق و تربیت نفس که از اهم مسائل است،

از سایر موضوعات جدا شد؛ و حکم خاصّ پیدا نمود؛ که برای حصول آن نفس توجه به باطن کفایت کرد؟ و اما در سائر موضوعات، نیاز به استاد و مربی و رهبر و راهنمای خبیر و بصیر و زنده پیدا شد؟

نه چنین نیست

بلکه حقّ مسئله این است که

ما بواسطه عدم اعتناء به مسائل اخلاق و تطهیر نفس و تزکیه سرّ،

برای آنکه یکباره شانه خالی کنیم، همه را یکسره إنکار کردیم.

و از نظر آنکه ظاهراً نمی توانستیم إنکار کنیم؛ و برهان علمیّه و شرعیّه و عقلیّه بر علیه ما قائم می شد، لذا لفظاً قبول نموده، و معنی را رها کردیم؛

و آن را به خدا و رسول و امام سپردیم؛ و خود از زیر بار تحمّل مجاهده یکباره بیرون جستیم.

اتکاء به انوار باطنیّه امامان و حضرت حجه ابن الحسن علیهم السلام، و رفع ید از مسئولیت تکلیف تعلیم و تعلم در مدرس مجاهده، و تربیت نزد استاد کامل، و مربی مرشد تامّ، در حکم انکار این مسئله و رها نمودن نفس است.

این گفتار بی شباهت به گفتار بنی اسرائیل به حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام نیست، در آن وقتی که آن پیامبر بزرگوار، آنان را از زیر تیغ فراعنه و قبطیهای ظالم نجات داده و از نیل عبور داد؛ و با خون دل و هزاران مرارت آئین خداپرستی را به آنان آموخت؛ و آنان را تا دروازه فلسطین: مقرّ و مأوای خودشان آورد؛ و فرمان حمله به شهر را که خانه و وطن اصلی آنان بود، و بطور آوارگی از آن رانده، و بیرون ریخته شده بودند، صادر کرد، همگی همدست و همداستان شده و آواز برآوردند:

قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ (آیۀ 22 از سورۀ 5: مائده)

گفتند: ای موسی! در این ارض مقدس و این شهر گروه ستمکاران هستند؛ و ما هرگز در آن داخل نخواهیم شد تا زمانی که آنان از آن خارج شوند؛ پس اگر آنان خارج شوند، در اینصورت ما از داخل شدگانیم.

قَالُواْ یَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِیهَا 

فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ (آیۀ 24 از سورۀ 5: مائده)

گفتند: ای موسی! تا مادامی که ایشان در این شهر هستند، ما ابداً داخل آن نمی شویم! تو با پروردگارت بروید، و نبرد کنید! (و شهر را تسخیر کرده و سپس ما در شهر فتح شده وارد می شویم) ما در اینجا از نشستگانیم!

و ثالثاً بر یک سیاق و بر یک میزان، آیات قرآن و روایات وارده، ما را امر به لزوم پیروی اهل خبره و دانش میکند؛ و بطور اطلاق این مهمّ را گوشزد می سازد؛ و ما در تمام آیات و روایات، یک آیه و یا یک روایت نیافتیم، که امور اخلاقیّه و عرفانیّه را تخصیص زند؛ و آنان را موکول به عالم غیب کند؛ و ما را از نیاز به استاد و مربی معذور بدارد.

مانند آیه 43 از سوره 15: نحل و آیه 7 از سوره 21: انبیاء: فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ.

اگر چنین هستید که نمیدانید، از اهل ذکر بپرسید!

و مانند فرمایش حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در حکمت 96 از نهج البلاغه :

إنّ أولی النّاس بالانبیاء أعلمهم بما جاؤابه؛ ثمّ تلا : إنّ أولی النّاس بإبراهیم للذین اتّبعوه و هذا النّبیّ والّذین آمنوا.

به درستیکه نزدیکترین و مقرّب ترین مردم به پیامبران، داناترین آنان هستند به آنچه پیامبران آورده اند؛ و پس از این جمله، این آیه را تلاوت فرمود:

به درستیکه نزدیکترین و مقرّب ترین مردم به ابراهیم، هر آینه کسانی هستند که از او پیروی میکنند؛ و این پیغمبر است و کسانی هستند که ایمان آورده اند.

و مانند گفتار حضرت زین العابدین علیه السلام در ص 209 از کشف الغمه طبع سنگی:

هلک من لیس له حکیم یرشده و ذلّ من لیس له سفیه یعضده

به هلاکت می افتد هر کس که مرد دانشمند و حکیمی نداشته باشد، که او را راهنمائی و ارشاد کند؛ و به زبونی و پستی میرسد، هر کس که مرد نادان و سفیهی را نداشته باشد، که کمک کار و معین او باشد.

و دیگر بسیاری از ادلّه وارده در باب اجتهاد و تقلید، که بر وجوب تقلید دلالت دارند؛ و آن ادله اختصاص به باب افتاء و قضاء ندارند؛ زیرا بسیاری از آنان اطلاق دارند؛ و بر اساس وجوب رجوع عامی به شخص عالم، لزوم رجوع هر شخص جاهل به هر شخص عالم، درهر موضوعی را میرساند.

بلکه ادلّه فطریه و عقلیه بر لزوم رجوع عامی به عالم، در اینجا نیز ساری و جاری است.

هیچکس از پیش خود چیزی نشد                                هیچ آهن خنجر تیزی نشد

هیــچ حلوائی نــشد اســتاد کار                                 تا که شاگرد شکر ریزی نشد

و ما چون از علت این

کلام رائج در بین دسته ای از

عامیان متلبّس به لباس اهل علم

که : «در امور اخلاقیّه نیازی به استاد نیست و از توسل به حضرات معصومان، و از استمداد حضرت صاحب الزمان ، معضلات راه سیر و سلوک حلّ می گردد » تفحصّ به عمل آوردیم ،

معلوم شد که جان و روح را بسیار سرسری می گیرند؛ و بدان وقعی نمی نهند؛ و برای آن ارزش و اعتبار عتنابهی قائل نیستند؛ فلهذا در بین گفتارشان زیاد دیده می شود که : این مسئله از مسائل اخلاقی است ، نه از مسائل فقهی. و این راجع به اخلاق است ؛ نه علم .

و یا به جهت آنستکه چون خود را تهی دست می یابند؛ و برای مراجعه عوام نمی خواهند اظهار عجز و نادانی کنند؛ لذا در مسائل فقهیه فوراً جواب میدهند، و اما در مسائل توحیدیّه و عرفانیّه چون جواب ندارند،

میگویند: با توسل به حضرت بقیّة الله ارواحناه فداه این مسائل حلّ می گردد.

فَضَلُّوا و أضَلُّوا عن سَواء الطِّریقِ .

آری برای افرادی بطور بسیار بسیار نادر دیده می شود که بدون سلوک، در ابتداء جذبه آنان را میگیرد و آنان مجذوب انوار جمالیه الهیه می گردند و سپس در پرتو همان جذبه، خودِ خداوند ایشان را حرکت میدهند تا به سر منزل مقصود با تلاش و سلوک برسند، ایشان را مجذوب سالک خوانند، چون پس از جذبه قدم در سلوک می نهند؛ بخلاف سایر افراد که آنان را سالک مجذوب گویند، چون بعد از مجاهده و سلوک، جذبه آنان را میگرد؛ ولی دسته اول هم در عین حال بعد از جذبه برای سلوک، نیاز به استاد دارند؛ و برای افرادی بسیار نادر از این دسته چنان جذبات الهیه پشت سر هم آمده، و راه را پیوسته بدانها نشان می دهد، و در هر کجا طریقی برای وصول است، خود خداوند از عالم غیب میفهماند، آنان بدون استاد ظاهری راه را طی میکنند و به مقصد میرسند؛ این افراد را اُوَیسی خوانند زیرا همانند اُوَیس قَرَنی بدون دیدار و ملاقات رسول الله راه را طی کرد، و در اثر جذبات الهیه به مقصد رسید رضوان الله علیه، غالب انبیاء از این قبیل بوده اند ، به غیر آنان که بین آنان و پیامبری دیگر فاصله زمانی بوده و ملاقات حاصل نشده است، و امامان علیهم السلام از این قبیل بوده اند؛ صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین، ولی هیچگاه انسان نباید این خیال را در سر خود بپروراند که من از زمره مجذوب سالک و از خصوص اُوُیسی ها خواهم بود و بدون مراجعه به استاد و در تحت تعلیم و تربیت و نظر قرار گرفتن او، در اثر ورود جذبات و واردات الهیه راه را طی کرده و به مقصود میرسم: این پنداری است باطل؛ زیرا همانطور که ذکر شد این امر به دست سالک نیست بر دست خدا، و به امر خداست، که بسیار بسیار به ندرت صورت می گیرد، وگرنه سلوکی است که سالک بخیال حصول جذبه میکند؛ و این سلوک بدون استاد است، که دارای خطرات فراوان از ورود امراض گوناگون ، و مالیخولیا و جنون و ضعف و نقاهت، و کوتاه شدن عمر، و دوری از مجتمع، و رها کردن کسب و کار و زن و فرزند، و بالاخره در دام ابالسۀ اِنسیّ و جنّی گرفتار شدن، و بر اریکه انانیّت و فرعونیّت تکیه زدن و غیر ذلک از آفات این طریق است. هزار دام به هر گام این پایان است که از هزار هزاران یکی از آنان نرهند.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی