علامه جوادی(جلسه اخلاق):...اما اصطلاح اولواالعزم بر اساس همان جهت است که به پنج پیامبر گفته شد؛ ولی معنای اولواالعزم این است که اینها در کارهایشان ولیّ عزم بودند, والی عزم بودند, عزم یعنی عزم, جزم یعنی جزم; کار حوزه و دانشگاه جزم است؛ البته آنهایی که با علوم عرفی و بنای عقلا و اینها سر و کار دارند کمتر جزم نصیب آنها میشود همین ظنّ متاخم و طمأنینه عرفی برای آنها کافی است، ولی اگر خواستند در اصول دین, معتقدات دین, مراحل عقلی بحث کنند جزم نصیب آنها میشود چون آنجا جزم و یقین معتبر است
جزم برای کار عقل نظری است که کار حوزه و دانشگاه است
اما عزم چیز دیگری است
عزم, اراده, نیّت, اخلاص این مشترک بین حوزه و دانشگاه و همه مردم است که
انسان وقتی چیزی را که فهمید
باید بر اساس آن تصمیم بگیرد اهل عزم و اراده باشد.
اگر لقمان طبق بیان قرآن کریم به فرزندش فرمود: ﴿وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ﴾ یعنی «من الامور التی یجب عن یعزم علیها» از اموری است که واجب است انسان بر اساس آن تصمیم بگیرد. اینکه میگویند عزم ملی لازم است؛ یعنی اراده همگانی
لازم است انسان در امور شخصی خودش هم باید جزء اولواالعزم باشد هرگز اهل تردید نباشد هرگز در عزم او تخلّلی پیدا نشود عزم را, نیّت را, اخلاص را با ایهان آلوده نکند.
اگر یک عالِم حوزوی و دانشگاهی جزم علمی او به نصاب رسید عزم عملی او به نصاب رسید او میتواند یک فلات وسیع و منطقه وسیعی را اداره کند، چنین عالمی کار یک امامزاده را در یک منطقه میکند. ما دیدیم عالمانی که هم اهل جزم بودند, هم اهل عزم بودند در آن منطقهشان تأثیر یک امامزاده را داشتند، روحیه مردم, اصطلاح نفوس به برکت آنها بود، خدا مردم را بیسرمایه خلق نکرد با فطرت شفاف آفرید همه ما از طهارت لذت میبریم, از طیّب بودن لذت میبریم, از صدق و عقل و عدل لذت میبریم وقتی این فضایل را در کسی دیدیم او را اُسوه خود قرار میدهیم. اگر کسی بتواند بین جزم علمی و عزم عملی جمع کند، هم جزء عالمان دین بشود هم جزء اولواالعزم بشود؛ هم خودش را نجات داد هم امّتی را نجات داد...