وب نوشت مدنی قمی

دانشنامه علوم دینی

وب نوشت مدنی قمی

دانشنامه علوم دینی

مشخصات بلاگ
وب نوشت مدنی قمی

در این وبلاگ سعی شده جزواتی مختلف اعم از اخلاقی و دروس دینی و ... قرار داده شود.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

علامه جوادی آملی:

 

گوهر ذات اخلاق به منزله مقدمه گوهر ذات عرفان است.

اینها در عرض هم و همسان و همتای هم نیستند تا بگوییم تفاوتشان چیست؛

یکی در جهاد اوسط است  و  دیگری در جهاد اکبر.

اخلاق اصلاً در مرز عرفان راه ندارد، چه اینکه عرفان اصلاً در محدوده و قلمرو اخلاق نیست؛ یکی عهده‌دار جهاد اکبر است و یکی عهده‌دار جهاد اوسط. مستحضرید که

جهاد با دشمن بیرون «جهاد اصغر» نام دارد

و جهاد با نفس که بین عقل و نفس مبارزه نفس‌گیری است، «جهاد اوسط» نام دارد و اگر در آن حدیث نبوی معروف از مبارزات اخلاقی و فضیلت تقوا و مانند آن به جهاد اکبر یاد شده است، این اکبر نسبی است نه اکبر نفسی. در درون جان انسان بین نفسی که «امّار بالسوء» است و عقلی که «امّار بالحسن» است، درگیری است که این جهاد، جهاد اوسط است.

وقتی از جهاد اوسط فراغت یافتیم، یعنی ره‌توشه تقوا فراهم شد، انسان به عدل و عقل رسیده است، از تباهی نجات پیدا کرد و به پرهیزگاری بار یافت؛ از جهل به علم آمد، از جهالت به عقل آمد، از سفاهت به عقل آمد، از گناه به ثواب و اطاعت آمد، انسان عاقل و عادل شد

از آن به بعد مرز «جهاد اکبر» شروع می‌شود که بین عقل و قلب است.

منظور از قلب در عرفان، همان عقل عملی است که در فلسفه از آن به عنوان مبدأ تجلیه و تخلیه و تحلیه و فنا یاد می‌کنند. عقل عملی در انسان کارهای عملی دارد، منتها چون مجرد است و کار او مجرد است، بدون ادراک نخواهد بود اولاً و ادراک او هم شهودی است نه حصولی ثانیاً. اصولاً محدوده عقل عملی که «ما عُبد به الرحمنُ و اکتُسب به الجنان»1 جز علم شهودی چیز دیگر نیست.

به هر تقدیر اگر اخلاق کاملاً بار یافت و حاصل شد؛

یعنی شخص متخلق شد به اخلاق الهی و منزه شد و عادل شد و از عیب و نقص اخلاقی رهایی یافت،

باید از سکوی اخلاق پرواز کند تا به قلمرو عرفان برسد

و در این جهاد اکبر که بین عقل و قلب است،

عقل می‌گوید من می‌خواهم برهان اقامه کند و بفهمم، قلب می‌گوید با مفهوم مشکل حل نمی‌شود و من می‌خواهم ببینم. دیدن، کار قلب یعنی عقل عملی است و فهمیدن کار عقل نظری است؛ اندیشه را عقل نظر متولی است و انگیزه را عقل عمل،

بنابراین مرز اخلاق کاملاً از مرز عرفان جداست.

گاهی ممکن است یک کار اخلاقی را هم عارف انجام دهد و هم متخلّق، اساس کار در این است که متخلق کار را انجام می‌دهد یا برای رهایی از دوزخ یا برای رسیدن به بهشت، اما عارف از دوزخ و بهشت رهایی یافته است؛ دوزخ به حرم امن عرفان راه ندارد و بهشت هم مشتاق عارف است، کار عارف آن است که می‌گوید من می‌خواهم بهشت‌آفرین را ببینم آن‌که می‌گوید:

ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد؟

خوبی قمر بهتر یا آنک قمر سازد؟2

از همین قبیل است.

در عرفان تلاش و کوشش عارف آن است که ببیند و بشود؛ یعنی علم نظری و مفهوم و حصول را به علم شهودی تبدیل کند و فاصله را کم کند و به قرب «دنا فتدلّی»3 بار یابد،

بنابراین مرز عرفان که حوزه سوم و جنگ سوم و جهاد اکبر است، بین مفهوم و مشهود است، بین حکمت و عرفان است، بین فهمیدن و دیدن است.

فهمیدن ناب، متفرع بر طهارت اخلاقی است؛

چه اینکه دیدن خالص هم متفرع بر طهارت اخلاقی است،

پس اخلاق در جهاد اوسط است و تمام کارهای خیر متخلقان برای رهایی از دوزخ یا شوق به بهشت است و تمام کارهای عارف برای آن است که بهشت‌آفرین را ببیند و به او نزدیک شود. عنصر محوری عرفان، معرفت ناب و محبت خالص است، معرفت شهودی و محبت هم که امر وجودی خاص خواهد بود.

اگر مسئله عرفان با این وضع روشن شد، دیگر مسئله عرفان با پویایی اجتماعی، با بهداشت روان و مانند آن کاملاً تفاوتشان روشن است. این قیم و سرپرست همه این امور یادشده است و این بیان امیر عارفان(ع) که فرمود برخی خدا را «خوفاً» عبادت می‌کنند، برخی «شوقاً» عبادت می‌کنند، برخی «حباً» و «شکراً» و من خدا را حباً و شکراً عبادت می‌کنم،4 برای آن است که می‌گوید: «ما کُنتُ أعبُدُ رباً لم أره».

                                                               بنابراین عرفان مرزش مرز شهود است

و برای عارف شدن تلاش و کوشش فراوان لازم است.

همان‌طوری که فقه مقلد دارد، مجتهد متجزی دارد و مجتهد مطلق معاملات دارد، مجتهد مطلق عبادات دارد، مجتهد کامل جامع بین الفنین دارد، عرفان هم این‌چنین است. برخی‌ها مقلدانه در سلوک عرفان تلاش می‌کنند، برخی‌ها مجتهد متجزی‌اند، برخی‌ها مجتهدند در بخشی از امور، برخی‌ها مجتهد جامع‌الأطرافند.

این مجتهد جامع‌الأطراف جامع بین معقول و منقول و مشهود است، به جمع سالم نه به جمع مکسر.

 

امام راحل، علامه طباطبایی، آقا سید علی قاضی را در بین متأخران می‌شود جزء سالکان این کوی نام برد که هر کدام به نوبه خود در فن شریف عرفان بار یافتند و راه یافتند، از مفهوم رهیدند به مشهود رسیدند.

 

آن مقام والای احسان که وجود مبارک پیغمبر(ص) فرمود: شما باید وقتی به مقام احسان رسیدید، طرزی عبادت کنید که معبود را ببینید و اگر معبود را ندیدید، این مقدار برای شما مشهود بشود که معبود شما را می‌بیند، حد اول مشاهده است، حد دوم مراقبه، اما

مراقبت عارف غیر از مراقبت متخلق است. متخلق دارای مراقبت است که گناه نکند، عارف دارای مراقبت است که یعنی خدا مراقب اوست: «ألم یعلم بأن الله یری». مراقبت الله را او دارد رصد می‌کند، نه مراقبت خود را که گناه نکند.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی