امام خمینی (س ) در این رابطه می فرمایند:
« چطور شد علم فقه و اصول به مدرس نیاز دارد درس و بحث می خواهد برای هر علم و صنعتی در دنیا استاد و مدرس لازم است کسی خود رو و خودسر در رشته ای متخصص نمی گردد فقیه و عالم نمی شود لکن علوم معنوی و اخلاقی که هدف بعثت انبیا و از لطیف ترین و دقیق ترین علوم است به تعلیم و تعلم نیازی ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل می گردد ! کرارا شنیده ام سید جلیلی معلم اخلاق و معنویات استاد فقه و اصول مرحوم شیخ انصاری بوده است. انبیای خدا برای این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند انسان بسازند بشر را از زشتی ها پلیدی ها فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضایل و آداب حسنه آشنا کنند « بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»
این سفارش ایشان برای همگان بود و البته در رابطه با حوزه های علمیه اهتمامشان بیشتر لذا می فرمایند:
« چنین علمی که خداوند متعال نسبت به آن آن قدر اهتمام داشته که انبیا را مبعوث فرموده است اکنون در حوزه های ما رواجی ندارد و کسی به طور شایسته به آن اهمیت نمی دهد و بر اثر کمبود علوم معنوی و معارف در حوزه ها کار به آن جا رسید که مسائل مادی و دنیوی در روحانیت رخنه کرده و بسیاری را از معنویت و روحانیت دور داشته است... لازم است خود را تهذیب کنید که وقتی رئیس جامعه یا طایفه ای شدید آنان را نیز تهذیب نمایید برای اصلاح و ساختن جامعه قدم بردارید... مواظب باشید مبادا پنجاه سال بیشتر یا کم تر در حوزه ها با کدیمین و عرق جبین جهنم (را) کسب نمایید. باید به فکر باشید در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظیم کنید استاد اخلاق برای خود معین نمایید جلسه وعظ و خطابه پند و نصیحت تشکیل دهید خودرو نمی توان مهذب شد. اگر حوزه همین طور از داشتن مربی اخلاق و جلسات پند و اندرز خالی باشد محکوم به فنا خواهد بود.»
ایشان در جای دیگری می فرمایند: «انسان باید کوشش کند تا طبیب حاذق پیدا کند چون طبیبی کامل یافت در نسخه های او اگر چون و چرا کند و تسلیم او نشود و با عقل خود بخواهد خود را علاج کند چه بسا که به هلاکت رسد. در سیر ملکوتی باید انسان کوشش کند تا هادی طریق پیدا کند و چون هادی پیدا کرد باید تسلیم او شود و در سیر و سلوک دنبال او رود و قدم را جای قدم او گذارد»
و در مصباح الهدایه می فرمایند:« در این سفر اگر از انانیّت او(سالک) چیزی باقی مانده باشد، شیطانی که در جان اواست، به صفت ربوبیت ظهور می کند... و از این جاست که اهل سلوک معتقدند که سالک را چاره ای نیست از این که باید معلم و رهبر داشته باشد تا او را به راه سلوک رهبری کند»