آیت الله جوادی آملی:
وجود مبارک امام حسن مجتبی (ع) به همه ما به ویژه عالمان دین و حوزویان و دانشگاهیان سفارش کردند که این دو عنصر محوری را کاملا رعایت کنیم، یعنی در بخش اندیشه یک دانشمند کامل و در بخش انگیزه چراغ بان خوبی باشیم.
کسی که اهل اندیشه نیست توفیق خدمت ندارد
و کسی که اهل انگیزه نیست توفیق هدایت ندارد.
ما دارای بخش های ادارکی هستیم که متعلق اندیشه است و با آن چیزهایی می فهمیم و کار حوزه و دانشگاه تقویت این اندیشه است. بال دیگر انگیزه است که کاری به حوزه و دانشگاه ندارد، بلکه باید آن را در مسجد و حسینیه جستجو کرد و در کنار سجاده و نماز شب یافت.
انسان با بال اندیشه، حق را از باطل، خیر را از شر، صدق را از کذب، حسن را از قبیح و سرانجام عدل را از ظلم تشخیص می دهد.
تصور و تصدیق متعلق به اندیشه است و آنچه که جزم را به عزم و علم را به عین تبدیل کند، کار حوزه و دانشگاه نیست بلکه این کار سجاده و نماز شب و مسجد و حسینیه است.
بخش انگیزه عهده دار عقل نظری است و اراده و اخلاص و نیت را عقل عملی عهده دار است.
اگر انسان کامل شد، اینها را هماهنگ و مدیریت می کند و مسئول جزم را با عزم و مسئول عزم را با جزم هم آوا می کند و به مقصد می رساند و اگر عاقل و انسان کامل نبود یا عالم بی عمل است و یا عامل بی تحقیق.
در فضای بیرون بخشی از کارها به عهده چشم و گوش است که درک کند؛ اینها مجاری ادارکی هستند، و بخشی از نیروها متولی حرکت و عمل هستند مثل دست و پا.
هیچ ارتباطی بین دست و پا و چشم و گوش نیست، یعنی دست و پا نمی فهمند ولی کار می کنند، اما چشم می بیند و گوش می شنود ولی کار نمی کنند، این جان آدمی است که اگر هر دو سالم باشند را هماهنگ کند تا آنچه را که چشم دید و گوش شنید به دست و پا فرمان دهد تا عمل کنند.
اگر دست و پای کسی فلج بود، چشم و گوش او کاری انجام نمی دهد.
__گروه اول در فضای بیرون کسانی هستند که مجاری ادراکی و تحریکی آنها قوی است و از هر دو جهت سالم هستند، و خطر را می بینند و از خطر هم پرهیز می کنند که اینها جزو انسان های اهل نجات می شوند.
__گروه دوم نیز کسانی هستند که خوب می بینند اما دست و پای آنها بسته است و ادراک آنها به عمل نمی رسد.
__اما گروه سوم کسانی هستند که دست و پای آنها قدرتمند است و خیلی کوشش می کنند اما چشم و گوش آنها بسته است.
__گروه چهارم کسانی هستند که نه می بینند و نه حرکت می کنند، یعنی هم از نظر چشم و گوش ضعیف هستند و هم از نظر دست و پا.
گروه اول کسانی هستند که در حوزه یا دانشگاه خوب درس خواندند و در مسجد یا حسینیه خوب تربیت شدند و این افراد عالم عادل می شوند و هر چه را فهمیدند عمل می کنند.
گروه دوم کسانی هستند که خوب فهمیدند ولی در مصاف با دیو نفس، عقل عملی آنها ضعیف شده است. چیزی که متولی عزم و اراده و نیت است و باید کار کند به بند کشیده شده و این شخص فقط بلد است. این بیان نورانی حضرت امیرالمومنین علیه السلام که فرمود (کم من عقلا اسیرا تحت هوی امیر) چه بسیار اتفاق می افتد که عقل در مصاف و نبرد با هوس به اسارت درآمده، تاکید بر همین نکته است. یعنی در جبهه جهاد اکبر و جنگ درون بین عقل عملی و شهوت و غضب، عقل عملی شکست خورد و دست و پایش بسته شد، لذا این شخص با اینکه آیه را خوانده و برای دیگران تفسیر کرده ولی خودش به آن عمل نمی کند، برای اینکه چیزی که باید اراده کند دانش نیست بلکه عقل عملی است که دست و پایش بسته است.
ما تا اینها را نشناسیم و مرز بین آنها را ندانیم
نه می توانیم خودمان را بسازیم
و نه می توانیم افرادی که زیر دست ما هستند را تربیت کنیم.
تا دوست و دشمن و مصاف و میدان را نشناسیم نمی توانیم خودمان را اصلاح کنیم
و وقتی در این عرصه موفق نبودیم نمی توانیم جوانان را اصلاح کنیم.