آیت الله شیخ عباس قوچانی(ره):
مرحوم قاضی دارای دو جنبة علم و عرفان بود؛
یعنی در علوم ظاهریّه فقیهی عظیم و عالمی جلیل، *
*و در علوم باطنیّه عارفی واصل و انسانی کامل بود که أسفار اربعه را طیّ نموده، و جمع میان ظاهر و باطن و شریعت و طریقت او را بتمام معنی الکلمه به وادی حقیقت علی التّحقیق رهبری نموده است
__وبه علمائی که پیوسته به نوشتن کتب ظاهری و بحثهای بلاطائل و مفصّل اُصول فقه میپرداختند و بالنّتیجه دستشان از معرفت تهی میماند خرده میگرفت، و در نزد شاگردان خود این طریقه را تقبیح مینمود.
__و همچنین با دراویش و متصوّفهای که بظاهر شرع اهمیّت نمیدهند سخت در معارضه و نبرد بود .
و میفرمود:«سلوک راه خدا با عدم اعتنای به شریعت که نفس راه و طریق است جمع میان متضادّین و یا متناقضین است»
خودش بقدری در اتیان مستحبّات و ترک مکروهات ساعی و کوشا بود که در نجف اشرف در این امر ضرب المثل بود؛ بطوری که بعضی از معاندین و کورچشمانی که قدرت تابش این نور و حقیقت را نداشتند، و همیشه در حوزهها و بالأخصّ در نجف هم کم و بیش یافت میشوند و لانه مینمایند، و تا بتوانند بواسطة اتّهامات میخواهند چهرة حقیقی عارفی جلیل و انسانی وارسته را مسخ کنند میگفتند:این درجة زهد و عبادت و التزام به مستحبّات و ترک مکروهات قاضی برای گول زدن عامّه وشبهه در طریق است، و گرنه وی یک صوفی است که بهیچ چیز معتقد نیست و ملتزم نیست!!
روزی در مجلسی عظیم که بسیاری از مراجع و علمای فقه و حدیث از جمله مرحوم آیه الله آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء الدّین عراقی و غیرهما بودند و کلام در میانشان ردّ و بدل بود، مرحوم قاضی با صدای بلند بطوری که همه بشنوند فرمودند:
«نِعمَ الرّجُلُ أن یَکونَ فَقیهًا صُوفیًّا»
و این، مانند ضربالمثلها از کلمات مرحوم قاضی بجای ماند
فقیه، یعنی عالم به شریعت و احکام؛
و صوفی، یعنی عالم به راههای نفس أمّاره و طریق جلوگیری از دامهای شیطان، و مبارزه و مجاهده با مشتهیات نفسانی برای رضای خاطر ربِّ محمود و پروردگار منّان ذوالطَّول و الإحسان
(مطلع الانوارعلامه حسینی طهرانی ج2\صفحه 54و55)