علامه جوادی آملی:
بارها به عرضتان رسید
این جمله نورانی «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ» را اگر به یک ادیب دهید میگوید «الْعُلَمَاء» مبتدا و «وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاء» خبر و اگر به یک فقیه و حکیم بدهید میگوید این جمله خبریه نیست که مبتدا و خبر داشته باشد، این جمله خبریهای است که به داعی انشا القا شده و جمله انشائیه که مبتدا و خبر ندارد، گزارش ندارد؛ یعنی «أیّها العلماء»! بکوشید ارث ببرید، این قصه و خبر نیست؛ اگر عالِم هستی بکوش که ارث ببری،
آن «علمالدراسة» مشکلی را حل نمیکند این «علمالدراسة» «سابقه» عدم دارد، «لاحقه» عدم دارد و مسبوق به دو عدم است، مشکلگشا نیست، مشکل خودش را حل نمیکند.
اگر در سوره «نحل» فرمود: ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً﴾، این نکره در سیاق نفی است؛ یعنی همین علم حوزوی و دانشگاهی و اگر در بخشی از آیات دیگر دارد که برخی در دوران کهنسالی و فرتوتی به جایی میرسند که ﴿لا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً﴾ این هم نکره در سیاق نفی است، «آنها که خواندهام همه از یاد من برفت»؛ این خطر همه ما را تهدید میکند، پس ما مسبوق به ﴿لا یَعْلَمَ﴾ بودیم و ملحوق به ﴿لا یَعْلَمَ﴾ هستیم؛ این علم مشکل ما را حل نمیکند، چون ﴿ما عِنْدَکُمْ﴾ است.
یک «علمالوراثة» است که بالاتر از «علمالدراسة» است که آن هم مسبوق به وجود است ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ و هم ملحوق به بقاست که میماند. این عالمان دین که در اثر وراثت و پیوند با خاندان عصمت و طهارت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) عالِم شدند این علم میماند که علامه طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) یکی از نمونههای بارز این جامعیّت است