آیت الله العظمی جوادی آملی:
اگر دست عزم و اراده فلج بود، با اینکه صددرصد مطلب را میداند، عقل را علم و اراده را ایمان به عهده میگیرد، آن تصدیق علمی گره میان موضوع و محمول است که آن را با انگشت اندیشه گره میزنند و تصدیق ایمانی گره زدن عصاره علم است به جان و آن را با انگشت انگیزه گره میزنند، این انگیزه یعنی عزم، اراده و نیت، این اراده که گره بزند فلج است و با این که عالم است باور ندارد. وی با بیان این بخش از آیه 54 سوره قصص که «و یدرؤن بالحسنة السیئة و مما رزقناهم ینفقون»، افزود: این گروه از اهل کتاب نه تنها از نظر اعتقاد، بلکه از نظر عمل نیز تأیید شدهاند، »یدرؤن بالحسنة السیئة»، گاه یک دشمن بیرونی وجود دارد، که بر اساس بیان حضرت امیر این است که «ردّو الحجر من حیث جاء، فإن الشرّ لایدفعه إلا الشرّ»، در برخورد با دشمن بیرونی «جزاء سیئة سیئة مثلها»، اما نسبت به رفتار در داخل و در بلاد اسلامی اینگونه نباید بود، بلکه بگویید «و یدرؤن بالحسنة السیئة» با خوبی بدی را بردارید، نه بد را، این میشود جامعه عقلی والهی و منتظر، اگر فردی در درون مشکل خود را رفع نکند، نمیتواند این رفتار را در بیرون انجام دهد. آیت الله جوادی آملی افزود: در درون اگر فرد قصد گناه کرد که «سیئة» است با استعاذه، با پناه بردن به ذات اقدس اله، با رفتن در پناهگاه لا اله الا الله حصنی باید آن را دفع کند و اگر خدای ناکرده، فرد آلوده شد با توبه و انابه آن را رفع و برطرف کند پس از آن میتواند در محیط جامعه، در همسایه این رفتار را داشته باشد، وقتی مشکل خودش را دفعا او رفعا از راه حسنه حل کرد در جامعه هم این طور میشود، همچنین وقتی فرد به مقام قضا و در جایگاه حکم کردن رسید، آنجا نیز «جزاء سیئة سیئة مثلها» که در آن مقام گذشت معنا ندارد، این گروه تنها معتقد محض نیستند، بلکه صابر هم هستند و جلوی سیئه را دفعا یا رفعا میگیرند و «مما رزقناهم ینفقون»، نمیگویند اینها مال من است. خیلی از ماها اسلامی حرف میزنیم، اما قارونی فکر میکنیم، «إنما أوتیته علی علم عندی» خود را در خیرات شرکت نمیدهیم، در کمک به نیازمندان، در ارزان کردن ارزاق قدمی برنمیداریم، در موضوع علم هم همینطور است، خیلیها آمدند در حوزه و در دانشگاه و به جایی نرسیدند، خیلیها میخواهند بروند سراغ علم، اما شرط اصلی خواست خداست، این طور نیست که «علم الانسان» را نبینیم، ما مجاز نیستیم بگوییم، 40 سال زحمت کشیدم تا اینها را یاد گرفتم، قارون هم همین را میگفت، بیان قرآن این است که هیچ وقت نگویید من این کار را کردم، نگوییم خدا خلق کرد و ما را رها کرد تا روز قیامت شود و از ما بازخواست کند، «واعلمو عبادالله أنّ جوارحکم جنوده» اگر بدانیم اعضای ما سربازان الهیاند هرگز نمیگوییم «إنما أوتیته علی علم عندی». دین در زندگی ما نیست، اگر یک سبد میوه به ما برسد میگوییم کی داد میگوییم باغبان، کی آورد؟، میگوییم فلان باغبان، بین آورنده و دهنده فرق نمیگذاریم و متأسفانه این در فرهنگ وجود دارد، این که مسکین رسول خداست، را باور نداریم، این جملهها را باید مراجعه کرد و دید، به خاطر سپردن سودی ندارد، چرا وجود مبارک رسولالله پس از کمک به مسکین دست خود را میبوسید و میبوئید، برای این که مسکین رسولالله است، در این صورت معطی هم رسولالله است، آن هم که سبد میوه آورده رسول خداست، «و مما رزقناهم ینفقون» این گروه از اهل کتاب باور کردند که آن طرف انسان زنده است و مسکن و غذا میخواهد، برای هم به انفاق روی آوردند، باور کردند که آنجا بازاری برای فروش و نه نسب و نه ضابطه و نه رابطه و فقر هم نیست، باید از این دنیا برای آنجا آماده کرد، این طور نیست که آن طرف انسان غذا و مسکن و نخواهد، «لابیع فیه»، نه رابطه « ولاخلة» ما اینجا مشکلات مان با ضابطه و رابطه حل میشود، اما آن طرف نه رابطه هست، نه خبر از تجارت در ضوابط اقتصادی است، اگر این باور باشد جامعه ما تأمین میشود چون همه چیز دارد. |